پژوهشگر
وبلاگ علمی پژوهشی
وبلاگ علمی پژوهشی
لغتنامه دهخدا
پژوهش کردن . [ پ ِ / پ َ هَِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پژوهیدن . جویا شدن . پی جوئی کردن . بازجوئی کردن . بازجستن . جستجو کردن . تفحص کردن . تجسس کردن . تحقیق کردن . کاویدن . استفسار. تتبع. تفقد. تفتیش :
فردوسی شاعر شیرین سخن در اشعارش از پژوهش سخن به میان آورده:
ز هر کشوری گرد کن مهتران
از اخترشناسان و افسونگران
سخن سر بسر مهتران را بگوی
پژوهش کن و راستی بازجوی .
یکشنبه 96/09/05
یکشنبه 96/09/05
یکشنبه 96/09/05
یکشنبه 96/09/05
یکشنبه 96/09/05
یکشنبه 96/09/05
یکشنبه 96/09/05
یکشنبه 96/09/05
یکشنبه 96/09/05